«یک جست‌وجوی ملی برای زنی در جریان است (وجود دارد) که تلاش داشت تا پسربچه را از زمین بازی مدرسه برُباید (آدم دزدی کند).»

«این کارت شناسایی، جعلی و نتیجتاً غیرقانونی است، بنابراین این {کارت} تو را به جایی نخواهد رساند مگر آنکه فردی که کارت شناسایی را چک می‌کند فریب بخورد.»

«هرچند این مقامات اطمینان دارند که روش‌های قابل‌اطمینان (عاری از خطا) برای جلوگیری کردن از دزدی هویتی روزی ایجاد خواهند شد، {اما} بسیار نامتحمل است که این‌چنین روش‌هایی به‌زودی در دسترس قرار بگیرند.»

«مرد پلیس اجازه داد به او که برود با این هشدار سفت و محکم که رفتار مشابهی نباید در آینده تکرار شود.»

«ما تنها قادر بودیم تا ارتباطی ضعیف (نامطمئن و غیرقطعی) بین دو سرقت برقرار کنیم چراکه ما مقدار زیادی بر حدس و گمان و شایعات تکیه داشتیم.»

«اندکی نگران بودن می‌تواند در طول امتحان با هشدار نگه‌داشتن شما کمک‌کننده باشد، اما استرس بیش‌ازحد می‌تواند حتی شانس موفقیت آماده‌ترین دانشجو را خراب کند (از بین ببرد).»

«میانبرهای ذهنی‌ای که می‌توانند به‌سادگی به ذهنمان خطور کنند، مبنایشان احتمالاً در همان سیستمی است که ما را قادر می‌سازد تا میانبری (مسیر انحرافی کوتاه‌تری) از دل ترافیک سنگین پیدا کنیم.»

«برخی از بازیگرانی که ستاره می‌شوند همچنین متمرّد (خیره‌سر) می‌شوند، که {این امر} کار کردن با آن‌ها را دشوار می‌سازد.»

«کمیته برنامه‌ها را اجرا خواهد کرد فقط و فقط اگر رئیس اجازه آن را بدهد.»

«دولت می‌خواهد تا مالیات را افزایش بدهد تا کسری بودجه را کاهش دهد.»

«جلسه به‌صورت غیرقطعی (با احتمال تغییر) قراره تا ساعت ۱۰ صبح شروع بشه، اما ممکنه دیرتر شروع بشه اگه رئیس شرکت دیرتر از اون زمان برسه.»

«دکتر فکر می‌کرد که سخنان دلگرم‌کننده بر روی بیمارش به‌گونه‌ای مثبت تأثیر خواهند داشت.»

«بهترین دفاع در مقابل همه‌گیری ویروسی (شایع) جدید، شناسایی (تشخیص) اولیه (زودهنگام) است.»

«هرچند ریاست شرکت اغلب از شرکت به‌عنوان متکــّی صرفاً بر کارگرانش یاد می‌کرد، تصمیمش برای افزایش حقوق خودش بجای پاداش دادن به کارمندانش تضاد آشکاری را بین باورهای موردادعا و اقداماتش آشکار ساخت.»

«ازونجایی که ما برنامه زمانی فشرده‌ای داریم، ما امیدواریم که شما قادر باشید تا ارسال سفارش ما را تسریع ببخشید (در ارسال تعجیل کنید).»

«برای کلاس حقوقش، به اعظم یک پرونده دادگاهی داده شد و از او درخواست شد تا مطالعه کند که چطور هیئت‌منصفه تصمیم می‌گیرد.»

«من فکر می‌کنم ما هشت و پنج دقیقه به مدرسه رسیدیم، اما مطمئن نیستم.»

«درون‌گراها عمدتاً خجالتی هستند و از سروکله زدن با مردم لذت نمی‌برند.»

«بسیاری از مردم تحت توهم (خیال باطل) بودند که مدرسه قرار است تعطیل بشود بعدازآنکه شایعه‌ای به‌صورت آنلاین پخش شد.»

«شایعه‌ای بدخواهانه شروع به پخش شدن نمود که متهم، بی‌گناه شناخته شده بود چراکه به شاهدی برای اینکه به نفعش دروغ بگوید رشوه داده بود.»

«دکتر اکیداً به او توصیه کرد تا کمی تمرین (ورزش) کند چراکه زندگی نشستنکی و ساکنی که او در پیش داشت به بیماری‌های (اختلالاتِ) گوناگونی می‌انجامید.»

«ازونجایی که قبلاً هرگز با بچه‌ها نپِلکیده بود، دانشجوی پزشکی به‌طور خوشایندی شگفت‌زده بود از اینکه چقدر از کار کردن در بخش نوزادان بیمارستان لذت می‌برد.»

«دوستام با بلیت‌های تئاتر به من سر زدند و ترغیبم کردند (قانعم کردند) که از کارِ منزل دست بکشم {و باهاشون برم}.»

«در طول وقت استراحت بین بازی‌ها، او آبی نوشید و عرق را از صورت و دست‌هایش با حوله‌ای پاک کرد.»

«با در نظر گرفتن شخصیت گوشه‌گیر سامان، هیچ‌کس انتظار نداشت که او سخنرانی عمومی رو قبول کنه؛ جالب اینکه، او تبدیل به ستاره تیم مذاکرات مدرسه شد.»

«باستان‌شناس، درحالی‌که مشغول حفر ویرانه‌های شهری باستانی بود، به گورستانی برخورد و دید که همراه با جنازه، ساکنین سابقاً تمام متعلقات دنیوی فرد درگذشته را دفن می‌کردند.»

«آزاده می‌گه تنها راهی که اون می‌تونه ماشینش رو از جوب آب خلاص کنه زنگ زدن به یدک‌کش (ماشینی که بُکسـُــل کنه) هست.»

«میوه روی شاخه‌های پایین‌تر از {گزند} خورشید در امان بودند.»

«آیا پروفسور بَیـْـدُعان تو رو به تغییر دادن رشته‌ت به علم کامپیوتر توصیه کرد؟»

«دوستانِ شادی فکر می‌کنن که عجیبه (ناهمگونه) که اون تحمل نداره خون ببینه هرچند که اون قصد داره که یه پزشک بشه.»